اواخر جنگ ایران و عراق اوضاع برای ایران بد بود. آمریکا آشکارا به عراق کمک میکرد و حتی چند بار به طور مستقیم با نیروهای ایرانی درگیر شد. در همین ایام جنگ نفتکشها هم شدت گرفته بود.
۲۹ فروردین ۶۷ ناوچه ی نیروی دریایی ارتش ایران بعد از اسکورت یک نفتکش به بندر عباس بر می گشت که ناگهان تمام دستگاههای ارتباطی و رادارش از کار افتاد. چند دقیقه بعد ۵ -۶ هواپیما و هلی کوپتر در اطراف ناوچه ظاهر شدند. ناوچه ی جوشن که یکی از مدرن ترین ناوچه های زمان خود بود با کمک سیستمی به نام گارد با خلبان هلی کوپتر تماس گرفت و به او یادآور شد طبق قوانین بین المللی، با توجه به شرایط جنگی منطقه و ناشناس بودن هلی کوپتر، بیشتر از ۵ مایل نمی تواند به ناوچه نزدیک شود.
خلبان در جواب گفت: من هلی کوپتر ناشناس نیستم. من هلی کوپتر نیروی دریایی آمریکا هستم و به شما اخطار می دهم که ناوچه را متوقف کنید و تمام افراد را به روی قایق های نجات منتقل کنید.
بعد از شنیدن پیام، ناخدا ملک فرمانده ناوچه ی جوشن بلافاصله آژیر وضعیت جنگی را به صدا درآورد. در این هنگام کسی بر روی مدار، ناخدا را به زبان انگلیسی صدا می کند و می گوید: من فرمانده ناوگان نیروی دریایی آمریکا هستم و به شما اخطار می کنم که متوقف شوید و کشتی را از نفرات تخلیه کنید. ناخدا در جواب با جدیت گفت: اینجا خلیج فارس است ومن از شما دستور نمی گیرم…
آمریکایها در جواب گفتند: شما درمحاصره کامل هستید و بهتر است که به حرف ما گوش دهید…. این بار ناخدا ملک در جواب گفت: اینجا خلیج فارس است و شما حق هیچگونه دخالتی در امور کشور مرا ندارید و لازم است که شما منطقه را ترک کنید…
این صحبت ها حدود یک ربع طول کشید. ناخدا ملک برای درگیرشدن و یا ادامه مسیر و یا هر اقدام دیگری، نیاز به برقراری ارتباط با فرماندهی داشت ولی حتی با جزیره سیری که در نزدیکی آنها قرار داشت نیز ارتباطی نداشت. در این شرایط، ناخدا با نیروهای خود مشورت کرد. با اینکه همه می دانستند تنها هستند و از هر طرف در محاصره آمریکایی ها قرار دارند، با شجاعت گفتند که حاضرند تا پای جان از کشتی حفاظت کنند….
ناوگان نیروی دریایی آمریکا دست بردار نبود و مرتب اخطار می داد تا اینکه مکالمه ناخدا ملک با فرمانده ناوگان نیروی دریایی آمریکا به مشاجره لفظی و فحش و بدبیراه کشید.
در این بین از آن طرف خط یک نفر پشت دستگاه بیسیم آمد و به زبان فارسی گفت: هر دستوری به شما دستور داده می شود اجرا کنید، اگر شما تسلیم شوید، آن دسته از نفرات که مایل باشند می توانند با ما به آمریکا بیایند تا در آنجا به آنها کار و امکاناتی که می خواهند بدهیم و آن دسته از افراد که مایل به این کار نیستند، می توانند به ایران برگردند. ناخدا ملک هم در جواب مجددآ گفت: ما به مأموریت خود ادامه خواهیم داد. …
در این شرایط که آمریکایی ها از متوقف کردن ناوچه جوشن ناامید شدند، اولین موشک بلافاصله بعد از آخرین مکالمه به طرف ناوچه شلیک شد و جوشن بعد از کمی مقاومت با اصابت چند موشک غرق شد.
تعدادی از نیروهای کشتی در این درگیری شهید شدند و ناخدا ملک در حالی که ۲۵ ترکش در بدن خود داشت به هراه چند نفر از افرادش که به دریا پرت شد و پس از ۱۲ ساعت شناور بودن روی آب نجات پیدا کرد.
روایتی دیگر به نقل از روزنامه قدس:
در سال ۱۹۸۸ پس از اینکه ایالات متحده به سکوهای نفتی ایران در خلیج فارس حمله کرد ، به ناو جوشن امر شد که به طرف سکوهای نفتی حرکت کند. در بین راه ناوچه ی ایرانی با هلیکو پترها و هواپیماهای ناشناس مواجه شد.
یادی از شهدای سرافراز ناوچه جوشن ، از زبان ناخدا یکم جانباز ، عباس ملک
«بلافاصله آژیر جنگ را به صدا در آوردم . در همین زمان متوجه شدم که کسی بر روی مدار مخابراتی ؛ مرا با زبان انگلیسی خطاب کرده و می گوید : من فرمانده ی ناوگان نیروی دریایی آمریکا هستم و به شما اخطار می کنم که متوقف شوید و کشتی را از نیرو ها تخلیه کنید!…»
این مطالب مستند ، تنها بخشی از خاطرات « ناخدا یکم جانباز عباس ملک » است که سال ۶۷ سکان فرماندهی « ناوچه جوشن » را به دست داشت. او و یارانش با رشادت و با تقدیم جان خود و بوسیدن کسوت جانبازی در دفتر خاطرات دفاع مقدس جاودانه شدند. آنچه می خوانید روایتی از آن ماجراست که ناخدا یکم جانباز « عباس ملک » برای ما نقل کرده است :
« درفروردین ماه ۱۳۶۷ ناوچه جوشن مأموریت یافت تا تعدادی از نفتکش های ایرانی را از جزیره خارک تا دهانه خلیج فارس اسکورت کند.
این ناوچه عملیات مذکور را بعدازظهر همان روز آغاز کرد و این عملیات تا ساعت ۵ صبح روز بعد ۲۹ فروردین ادامه یافت. در طول این مسیر در چندین مرحله هواپیماهای دشمن قصد تعرض به این نفتکش ها را داشتند، ولی هر بار با تیراندازی و پدافند ایذایی ناوچه جوشن ، مجبور به ترک منطقه شدند و سرانجام تمام نفتکش ها به سلامت از دهانه ی خلیج فارس خارج شدند .
خلبان هم در پاسخ گفت: « من ناشناس نیستم، من بالگرد نیروی دریایی آمریکا هستم و به شما اخطار می کنم ناوچه را متوقف و تمام افراد را به روی قایق های نجات منتقل کنید!»
ناوچه ی جوشن در حال برگشت به منطقه یکم دریایی بندر عباس بود که حدود ساعت هفت صبح از طریق پایگاه، به ما خبر دادند در نزدیکی های جزیره کیش ، ناوهای آمریکایی به سکوهای نفتی « نصر » و « سلمان » که در جنوب غربی جزیره سیری قرار دارند ، حمله کرده اند .
مدت زیادی نگذشت که پنج یا شش فروند هواپیما و بالگرد در اطراف ناوچه ظاهر شدند؛ البته هواپیماها در سطح بالا پرواز می کردند. در آن زمان حدود ۲۰ مایل از «جزیره سیری» دور شده بودیم و تقریباً ۳۰ تا ۳۵ مایل با سکوهای «نصر» و «سلمان» فاصله داشتیم. در همین موقع یکی از بالگردها سعی کرد به ما نزدیک شود.
ما در این شرایط سامانه ای به نام «گارد» داشتیم که از طریق آن می توانستیم با خلبان بالگرد تماس بگیریم ، از همین طریق به او یادآور شدیم طبق قوانین بین المللی و با توجه به شرایط جنگی منطقه و ناشناس بودن بالگرد ، نمی تواند بیش از ۵ مایل به ما نزدیک شود. خلبان هم در پاسخ گفت: « من ناشناس نیستم، من بالگرد نیروی دریایی آمریکا هستم و به شما اخطار می کنم ناوچه را متوقف و تمام افراد را به روی قایق های نجات منتقل کنید!»
بعد از شنیدن پیام، بلافاصله آژیر جنگ را به صدا درآوردم. در همین زمان متوجه شدم کسی برروی مدار مخابراتی، مرا با زبان انگلیسی خطاب کرده و می گوید: « من فرمانده ناوگان نیروی دریایی آمریکا هستم و به شما اخطار می کنم که متوقف شوید و کشتی را از نیروها تخلیه کنید! »
من هم در پاسخ وی با لحنی جدی گفتم: « اینجا خلیج فارس است ؛ من از شما دستور نمی گیرم و طبق مأموریتی که دارم، باید برای نجات افرادی که بر روی سکو قرار گرفته اند، به سوی سکوهای نفتی بروم. شما حق هیچ گونه دخالت در امور کشور ما را ندارید و باید منطقه را ترک کنید.»
در همین اوضاع و احوال ، با سایر کارکنان مشورت کردم و با اینکه همه می دانستند تنها هستیم و امکان ارتباط با رده فرماندهی را هم نداشتیم و از هر طرف مورد محاصره آمریکایی ها قرارگرفته ایم، با کمال شجاعت گفتند حاضرند تا پای جان در مقابل آمریکایی ها ایستادگی و از کشتی حفاظت کنند.
در همین زمان یک نفر با بی سیم و به زبان فارسی گفت: «به شما دستور داده می شود ، شما اجرا کنید. اگر شما تسلیم شوید ، آن دسته از افرادی که مایل باشند، می توانند با ما به آمریکا بیایند و ما در آنجا هرگونه امکاناتی که خواسته باشند، به آنان خواهیم داد و آن دسته از افراد هم که مایل به این کار نیستند ، می توانند به ایران باز گردند! »
به طور صریح به آنان گفتم: «ما به مأموریت خود ادامه خواهیم داد.»
با اینکه همه می دانستند تنها هستیم و امکان ارتباط با رده فرماندهی را هم نداشتیم و از هر طرف مورد محاصره آمریکایی ها قرارگرفته ایم، با کمال شجاعت گفتند حاضرند تا پای جان در مقابل آمریکایی ها ایستادگی و از کشتی حفاظت کنند.
در این شرایط ، آمریکایی ها از متوقف کردن ناوچه جوشن ناامید شدند و اولین موشک ، بلافاصله بعد از آخرین گفتگو حدود ساعت ۳۰/۱۲ به طرف ما شلیک شد و ما با سامانه های ضد موشکی که داشتیم ، موفق شدیم موشک دشمن را حدود ۲۰۰ یارد از ناوچه منحرف کنیم.
با نزدیک شدن اولین بالگرد به ناوچه ، دستور آتش دادم که به لطف خداوند مورد اصابت قرار گرفت و سقوط کرد. با مشاهده این صحنه ، سایر بالگردها از ناوچه فاصله گرفتند و هواپیماهایی که در اطرافمان بودند، فاصله خود را با ما بیشتر کردند.
اندکی بعد آنها دومین موشک خود را به سوی ما پرتاب کردند . با مشاهده ی موشک ، دستور شلیک به سوی آن را دادم ، ولی به خاطر سرعت بالایی که موشک آنان داشت ، عملا دفاع بی نتیجه ماند و موشک دشمن به بدنه ناوچه اصابت کرد. از بین چهار لانچر پرتاب موشک گذشت و در موتورخانه منفجر شد.
در آن انفجار ۲۵ ترکش به بدن من اصابت کرد. بی درنگ به پل فرماندهی رفتم تا اوضاع ناوچه را بررسی کنم. می خواستم با اتاق مخابرات تماس بگیرم که دیدم تماس قطع شده است. اتاق عملیات را امتحان کردم، تمام خطوط ارتباطی قطع شده بود. با بررسی اوضاع فهمیدم موتورخانه هم از کار افتاده است.
سومین موشک که از نوع استاندارد بود، به سوی ما شلیک شد. رزمندگان ناوچه جوشن با اجرای آتش سعی در انهدام آن داشتند، ولی موفق نشدند و موشک به پل فرماندهی اصابت کرد و من و چند نفر از نیروها به داخل آب پرتاب شدیم.
بلافاصله موشک های چهارم و پنجم هم به ناوچه اصابت کرد و دود و آتش آن را فرا گرفت. به رزمندگانی که روی ناوچه باقی مانده بودند، گفتم خود را داخل آب بیندازند. تعدادی از نیروها که هنوز رمقی در تن داشتند به همرزمان خود کمک می کردند تا به داخل آب بپرند ، اما آن هایی که شهید شده بودند با ناوچه جوشن در آغوش آب های خلیج همیشه فارس آرام گرفتند تا همچون ستاره ای درخشان چون ناوچه جوشن برای همیشه بر تارک تاریخ این مرز و بوم بدرخشند.
بعد از ۶ یا ۷ ساعت شناور بودن بر روی آب، سرانجام نزدیک غروب آفتاب، یکی از بالگردهای نیروی دریایی مکان ما را پیدا و به همراه یک فروند هاورکرافت برای نجاتمان اقدام کرد.
آن لحظات برایم غیرقابل تکرار بود و از آن زمان تاکنون با خود عهد بسته ام تا نگذارم یاد و خاطره شهدای ناوچه جوشن و حماسه جاودان رزمندگان متعهد و غیور این ناوچه از اذهان ملت زدوده و یا به فراموشی سپرده شود.
۲ دیدگاه برای “ناخدا سید عباس ملک؛ جانبازی سرافراز و قهرمانی گمنام”
درود بر سرداران دفاع میهن
جناب عباس ملک تو کمپ دریایی نیروگاه بوشهر بودن وخیلی خیلی خوشتیپ بود همکار ودوست پدرم بود ان شاءالله که سلامت باشن