در روز دوشنبه ششم آذر، درگاه گیلاس بیش از ۲۰۰ بار مورد بازدید علاقه مندان قرار گرفت. پیش بینی می شود امروز سه شنبه باز هم به این تعداد افزوده شود. این مسئله با توجه به مخاطب محدود این وبسایت که روستای کوچک ما را در بر می گیرد، عدد قابل توجهی است.
این اتفاق نشان می دهد که جمعیت جوان روستای گیلاس دسترسی نسبتا مناسبی به اینترنت دارد و به وقایع این روستا نیز حساس است. البته انعکاس اخبار و نوشته های این سایت در روزهای اخیر نشان داده است که بزرگان نیز پیگیر همیشگی درگاه گیلاس هستند.
قطعا دلیل دیگر بازدید بالای سایت در روزهای اخیر، تمایل برای کسب اخبار و دیدن عکس های ایام تاسوعا و عاشورا در گیلاس است. با این وجود، مدیریت سایت با دیدن نظرات کاربران این کار را به روزهای آینده موکول کرده است.
انتظار داریم که مخاطبان سایت نیز با در نظر گرفتن شئونات لازم، مسائل خود را ذیل این مطلب اعلام نمایند.
۲۱ دیدگاه برای “چرا سایت را بروز نکردیم؟!”
سعے کن حرص و طمع خانہ خرابت نکند
غافل از واقعہ روز حسابت نکند،
ای کہ دم میزنے از عشق حسین بن علی
آنچنان باش کہ ارباب جوابت نکند.
سلااام خستھ نباشید
من قبل محرم یه پیشنہاد داشتم ،که خواستم با چنتا از جوونای روستای عزیزمون در میون بزارم ، یه نماد یا یه ماکت از واقعه روز تاسوعا و عاشورا درست کنیم، وقت نشد به بچه ها بگم انجامش بدیم..حیف !! انشاله اگه خدا عمری بہمون داد میزاریم واسه سال آینده.
و در آخراز هیأت امناء خیلی خیلی تشکر میکنم که به دل جوونا رو اوردن،
التماس دعا.
بسه الله الرحمن الرحیم سلام وخسته نباشید به مدیریت درگاه گیلاس وهینئت امنای عزیز وارجمند وبزرگوار که مارو یاری دادن چه در امل وچه در تهران امسال هم برنامه را محر م داشته باشیم . فقط ایشالله اگه خدا یاری گند سال بعد یه خیمه تاسوعا وعاشورا(مثه سنگر که برای همایش ستایش وجوانمردی)درست شده همین جوری خیمه بزنیم وخیلی جالبه جالب میشه من هم درپایان از هیئت امنای تقدیر وتشکر میکنم بابت رفتن به نیاک خیلی خوب همه چی دست تون درد نکنه فقط بزارید خودتون تصمیم گیرنده اول واخرش باشید نه دیگران درست نظرات دیگران برای شما مهم است اما………….اجرشما با سید اشهدا
ای بابا مدیریت سایت اقای ابراهیمی این عکس هارو کی میزاری ببینیم زودتر بزار دیگه؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
سلام بر بزرگ مرد دلها …
گله دارم ،اوومم!!
هرکی میاد تو سایت ،اولین جمله ای که میخونه اینه: چرا سایت را بروز نکردیم؟
خب عزیز دلم بروزش کن دیگه، عکسای جدید بزار بازدید کننده ها بیشترشن..
یکی مثله بنده،میاد تو سایت میبینه سایته بروز نیست .
حتما هنوز عکس های اماده نیست یا دارن عکس های خوب میگردن هههههههههههههههههه
تو را از جوھر غم آفریدند
مرا از ابر نم نم آفریدند
براے گریہ در سوک حسین است
اگر ماہ محرم آفریدند/
ھرسالہ براے تو سیہ می پوشیم
در دستھ عاشقان علم بردوشیم
ما،بعد ھزار و چہارصد سال،ھنوز
با یاد لب تو، آب می نوشیم.
التماس دعا!
اسارت دشوار و یتیمی دردی عمیق است. یک سه ساله، چگونه می تواند تمام رنجِ تشنگی و زخم تازیانه اسارت و از آن بدتر، درد یتیمی را به جان بخرد، آن هم قلب کوچکِ سه ساله ای که تپیدن را از ضربانِ قلب پدر آموخته و شبی را بی نوازش او به صبح نرسانده است. امّا… امّا او رقیه حسین است و بزرگی را هم از او به ارث برده است. رقیه پس از عاشورا، پدر را از عمه سراغ می گیرد و لحظه ای آرام ندارد، با نگاه های کنجکاوش از هر سو ـ تمام عشقش ـ پدرش را می جوید و سکوتِ عمه، سؤال او را بی جواب می گذارد و او باز هم می پرسد: «عمه، بابایم کجاست؟..
رقیه در خرابه شام
بعد از ورود اهل بیت امام حسین علیه السلام به شام، آنان را در خرابه ای نزدیک کاخ سبز یزید جای دادند. روزها آفتاب و شب ها، سرما به شدت آنان را اذیت می کرد. علاوه بر آن، نگاه مردم شام که به تماشای خرابه نشینان می آمدند، داغی جان سوز بود. روزی حضرت رقیه علیهاالسلام ، به جمع شامیان که در حال برگشتن به خانه های خود بودند، اشاره کرد و ناله ای دردناک از دل برآورد و به عمه اش گفت: ای عمه، اینان کجا می روند؟ آن حضرت فرمود: ای نور چشمم اینان ره سپار خانه و کاشانه خود هستند. رقیه گفت: عمه جان مگر ما خانه نداریم، و زینب علیهاالسلام فرمود: نه، ما در این جا غریبه هستیم و خانه ای نداریم، خانه ما در مدینه است. با شنیدن این سخن، صدای ناله و گریه رقیه بلند شد.
رقیه و خواب پدر
سختی های اسارت، رقیه علیهاالسلام را به شدت می رنجاند و او یک سره بهانه بابا را می گرفت، شبی در خرابه شام و در خواب، پدر را دید، چون از خواب برخاست و چشم گشود، خود را در خرابه یافت و از پدر نشانی ندید. از عمه سراغ پدر را گرفت و زینب علیهاالسلام بسیار گریه کرد و رقیه علیهاالسلام نیز با عمه گریست. آن شب باز صدای عزاداری زنان اهل بیت بلند شد؛ مجلسی که نوحه سرایش رقیه علیهاالسلام بود. از سر و صدای اهل بیت، یزید از خواب بیدار شد و پرسید چه خبر است؟ به او خبر دادند که کودکی سراغ پدرش را گرفته است. یزید دستوری داد، سر پدرش را برای او ببرند.
این دستور یزید نشان از رذالت و شقاوت طینت او بود و برگی دیگر از دفتر مظلومیت های بی شمار اهل بیت را گشود.
پرواز به سوی پدر
وقتی به دستور یزید، سر پدر را برای رقیه علیهاالسلام آوردند، رقیه سر را در بغل گرفت و عقده های دل را باز کرد و هر چه می خواست با سر بابا گفت. آن شب رقیه علیهاالسلام ، گم شده خود را یافته بود، اما بی نوازش و آغوش گرم. پس لب هایش را بر لب های بابا گذاشت و آن قدر گریست تا جان به جان آفرین تسلیم کرد. پشت خمیده زینب علیهاالسلام شکست، رو به سر برادر فرمود: آغوش بگشا که امانتت را باز گرداندم. دیگر کسی ناله های شبانه رقیه علیهاالسلام را در فراق پدر نشنید.
راز دل با پدر
هنگامی که در خرابه شام، سر پدر را نزد رقیه علیهاالسلام آوردند، آن دختر کوچک بسیار گریست و سخنانی بر زبان آورد که شیون اهل بیت علیه السلام را بلند کرد و آتش بر دل زینب علیهاالسلام نشاند:
پدر جان! کدام سنگ دلی سرت را برید و محاسن تو را به خون پاکت خضاب کرد؟
پدر جان! چه کسی مرا در کودکی یتیم کرد؟ پس از مادر از غم فراق او به دامان تو پناه می آوردم و محبت او را در چشم های تو سراغ می گرفتم، اکنون پس از تو به دامان که پناه برم؟
پدر جان! پس از تو چه کسی نگهبان دختر کوچکت خواهد بود، تا این نهال نو پا به بار بنشیند؟
پدر جان! پس از تو چه کسی غم خوار چشم های گریان من خواهد بود؟
پدر جان! در کربلا، مرا تازیانه زدند، خیمه ها را سوزاندند، طناب بر گردن ما انداختند و بر شتر بی حجاز سوار کردند و ما را اسیران از کوفه به شام آوردند.
((در صحنه))
نامه های زیادی به او می رسید. ۲۰ هزار نامه که در تمام آن دعوت شده بود.دعوت برای قیام. قیام علیه ظالم.در تمام آنها صحبت از آمادگی برای حضور در حزب ا… بود. همه منتظر قیام قائم خود بودند.
اما ….
اما در میدان عمل هریک به بهانه ای عقب رفتند.یکی گفت هرچه بخواهی به تو کمک می کنم.از پول و اسلحه بگیر تا اسب و زره.فقط مرا از حضور در جنگ معاف کن.دیگری گفت چرا برویم برای جهاد؟او برای ریدن به حکومت قیام می کند.دیگری نمی توانست تصمیم بگیرد و پاسخ را به روزهای بعد موکول کرد.عده ای هم به بهانه زن و فرزند کنار نشستند.تا آنجا که در صحنه،تنها حسین بود و ۷۲ تن یار با وفایش.
اینها مصداق عبارت زیارت عاشورا هستند کههمه افرادی که حسین (ع)را یاری نکردند،در حقیق همرا دشمن او بودند که لعنت خدا و رسولش تا ابدالدهر بر آنهاست.
اما این سکه روی دیگری هم دارد.ممکن است تا آخرین لحظه در حزب شیطان باشی و در صحنه همراه(ع) شوی.می توانی همچون حر باشی،آزاده و آماده.
وقتی حسین(ع)در صحنه است، باید همراه او در صحنه باشی و اگر در صحنه نیستی هرکجا می خواهی باش!
——-ایستاده به نماز یا نشسته به شراب…———
سلام علیکم بر مدیریت سایت بدردنخور
این آقای خاص نمیخواد عکس های محرم رو بزاره تو سایت؟؟
فکر نکنم این سایتتون بخواد بروز شه؟؟ هان؟
ایراد نداره . چه بروزشه چه بروز نشه من یکی هر روز بالا ۵ بار سایتو چک میکنم.
آقای خاص ،انتقادهامونو که نمیزارید، لااقل نظرهایی که دوستان میدنو نگاه کنید، انجامش بدید،بزارید این دلمون واسه یکبارم شده خوش باشه..
اگه انجامش ندید این بار دیگه نمیام تو سایتتون.
یه نظر کوچولو داشتم : یه قسمت سایتو اختصاص بدید به اون دسته از کسایی که مجرد هستند( مخصوص آقا پسرهای عزیز) ، یعنی اجازه بدید،یا طوری باشه که بیان حرف نگفته،یا حرف دلشونو بزنن.
اگه مشتاق بودند بیان خاطره ایی، داستانی از دوران زندگیشون بگن، یا درمورد،بسیج،خدمت سربازی، کار ،زندگی ،ازدواج ،و و و و…….. حرف بزنن..
خیلی خیلی مرسی .ممنون نون نون نون ون ن ن ن..
سلام پسر خشگله قبلنا ماهی یک بار هم به سایت سر نمیزدی حالا روزی پنج بار سایت و چک میکنی؟!!!!!!!!!!!!
از وقتی که از هیات ما جدا شدی با کلاس شدی یا از وقتی که اپک شدی؟؟؟؟
سلام.
خستہ نباشے آقاے خاص
کدوم ھیئت؟ھان؟
آخہ شما چرا ھمش میخوای خودتو آقا خوبہ نشون بدی!!!
من ھرکاری انجام میدم شما پسر زشتا باید دخالت کنید!؟ھان؟؟؟؟؟ ھھھہ
شبا ستارش خوبہ ماہ شب چہاردش خوبہ..
ب یاد برادر اصغر!
سلام پسر پشکله ببخشید که اینجوری گفتم آخه زبونم نمیچرخه که بخوام بگم پسر . . . هه هه. ببینم مگه محرم نیست که داری ترانه واسه خودت میخونی هاااااا ؟ راستی داداش اصغر چطوره. حرفم آخرم: ما زشت تو … . هه هه هه هه هه
پسر خوشگله زیاد خوشگل نیستی!هههههههه
ا
قای خاص سلام یکی به این پسر خوشگله بگه این پیشنهاد های جوانان خودشو بزاره تو …
پسرخوشگله زیاد خوشگل نیستی! هههههه
مدیریت محترم سایت لطف کنیدسایت رو کمی جذاب کنید برنامه گوشی و pcبزارین اون موقع بازدیدسایت دو برابر میشه.
سلام..دلمون خوش بود به هواشناسی گیلاس!ک همونم ظاهرا از سایت برداشته شده..