خلاصه ای از سخنان جناب آقای جواد یزدانی در شب اربعین ۹۶ آمل
اراده خداوند بر این است که حقیقت باشد. شاید یک دوره ای ظلم باشد اما از بین خواهد رفت. همین ظلم به دسته تقسیم می شود. ظلم به خود، ظلم به مردم و ظلم به خدا که در همین دنیا با روشنایی حق از بین می رود.
برای نمونه سخنان ابن زیاد در زمان قدرت و جمع زیاد مردم که گفت: خدا رو شکر که حق ظاهر شد و باطل از بین رفت و حسین کذاب کشته شد. پیرمردی در میان این جمعیت انبوه با شجاعت برخاست و گفت دروغگو تو هستی و پدرت. همه با حرف این شخص وحشت کردند. دستور قتل او را دادند. اگر چه پیرمرد کشته شد اما با این کار شکافی در سد کفر ایجاد شد. ترک انداخت. اینجا همان نقطه شروع حقیقت است.
نمونه ای دیگر اینکه یزید در شام در میان مردم و اهل بیت به یکی دستور داده برود و حرفی بزند. آن فرد فقط از معاویه و خاندانش تعریف کرد و اهل بیت را خار و خفیف. امام سجاد به یزید گفت میخواهم بروم بالای این چوب بشینم و حرف بزنم. نگفت منبر چون این را به عنوان منبر قبول نداشت. اصرار مردم و انکار یزید. بالاخره امام فرمود میخواهم برای رضای خدا و خشنودی مردم حرف بزنم. فرمود مردم، خدا شش چیز به ما داده: علم، صبر و شکیبایی، جود و کرم، فصاحت، شجاعت و دوستی و قلوب مردم. خدا با هفت خصلت ما را برتری داده: پیغمبر از ماست. حضرت علی از ماست. حمزه از ماست ( قبل از امام حسین حمزه سیدالشهدا بود). امام حسن و امام حسین از ماست و مهدی امت از ماست. با این سخنان زلزله ای در میان مردم بوجود آمد.
نمونه ای دیگر نه تا از امامان رفتند کربلا در مقابل حسین و شهدا دست به سینه فرمودند پدر و مادر ما فدای شما. چرا چون حقیقت را یافتند
نمونه ای دیگر احسان طبری عضو مارکسیسم شد. نفر اول حزب توده. در آلمان نیز تدریس میکرد. دو سال مانده به مرگش کتابی نوشته با عنوان کج راهه. در بیمارستان گریه میکرد. به او گفتن در کتاب کج راهه گفتی توبه کردی چرا گریه میکنی. گفت من باختم. خسران زده شدم. حقیقت زندگی ام را ضایع کردم
لذا حقیقت روشن است. منتهی زمانی بیمار می شود و کسانی می آیند برای روشنایی حق
تدوین و ارسال به درگاه گیلاس توسط آقای سید امیرحسین ابراهیمی